نقد ديدگاه بزرگان، و انديشمندان غير مسلمان در باره امام حسين (ع)
اسدالله جعفری اسدالله جعفری

 

Jafari.asadollah@gmail.com

امام حسین (ع)پیشوای شهیدان راه آزادی وپاسدار کرامت انسانی وشهید راه استقرار عدالت واسطوره مصلحان دینی واجتماعی،است وکمتری متفکری آزاده،مصلح دینی ورهبر جنبش های آزادی بخش ای را می توان پیداکرد که یک بار گذر ش به تاریخ کربلا افتاده باشند وایشان لب به تحسین امام حسین نگوشده باشند واز تأثیر حسین بر افکار آزادیخواهانه اش سخنی نگفته باشند وراه حسین را برترین راه ندانسته باشند.

در جهان، غیر امام حسین وپدرش امام علی کسی دیگر را نمی یابید که همه ی جهانیان اعم از مسلمان وغیرمسلمان (به همان مقداری که با زندگی ایشان آشنایی پیداکرده باشند) علی وحسین را بزرگ ندانسته باشند ودر برابر عظمت وبزرگی وکمالات والای انسانی ایشان سر تعظیم فرود نیاورده باشند.

 اصل این مطلب ،چنان روشن وشفاف است که نیازی به هیچ گونه تلاش علمی وارائه آمار تاریخی ندارد.

ولی آنچه را که بزرگان غیرمسلم وغیر شیعه در باره امام حسین گفته اند ،خالی از نقد نمی باشد .لذا ما در این نوشته کوتاه نگاهی نقد گونه بر برخی از گفته های این بزرگان غیر مسلم داریم ونقد برادران اهل سنت را در فرصت دیگر اگر توفیق حق رفیق بود پی خواهیم گرفت.

1  انگرى، كابريل

به عوض اينكه واقعه كربلا، موجب ترس طرفداران حسين (ع) و على (ع) شود، شجاعت‏شيعيان را برانگيخت و آنان را به گرفتن انتقام تهييج كرد . (1)

 

این دانشمند بزرگوار(به احتمال زیاد از ایتالیا)دو خطای بزرگ مرتکب شده است:

1 – قیام های بعد ازواقعه کربلا را ،به طرفداران حسین وعلی منحصر کرده است ومنظور ایشان از طرفداران حسین وعلی همان شیعیان مصطلح در عصر مامی باشد .در حالی که در آن زمان طرفدارن امام حسین وعلی اعم از شیعه به معنا واصطلاح عصر ما است وقیام های آزادی بخش وضد ظلم واستبداد بعد از قیام امام حسین،همه اش قیام شعیان نبود  بلکه بسیاری از قیام های برادران اهل سنت با الهام از قیام امام حسین ,علیه ظلم واستکبار آغاز شد ولی رهبران این نهضت ها همه شیعه نبودند.

2 – ایشان قیام های بعد از واقعه کربلا را شورش های با انگیزه انتقام یاد می کند واین یک قضاوت بسیار بی خبرانه وبدور از واقعیت وعاری از حقیقت است.

همین قیام توابین  که اولین قیام آزادی خواهانه بعد از قیام عاشورا با الهام از نهضت امام حسین بو،درحقیقت این قیام برای انتقام نبود بلکه قیام برای باز گرداندن دین در اجتماع  واصلاح جامعه بود.

وانگیزه دیگراین قیام گران  رجعت به وجدان انسانی خود بود ودر حقیقت قیام توابین قیام وجدان ها وبداری من متعالی وکمال خواه مردمان آن عصرمی باشد که بعد از شهادت حسین به یک رجعت وخود آگاهی رسیدند وفهمیدند که چه فرصت بزرگی را برای اعتلای کلمه حق وخویش تن از دست داده اند

2 ايروينگ، واشنگتن مورخ آمريكايى

در زير آفتاب سوزان سرزمين خشك و در روى ريگ‏هاى تفديده عراق، روح حسين فناناپذير است ; اى پهلوان، و اى نمونه شجاعت واى شهسوار من، اى حسين! (2)

عبارات که در این گفته آمده اند :فناناپذیری روح حسین و پهلوان هستند.

این که روح امام حسین فناناپذیر می باشد با آموزه های دینی همه ی ادیان سازگاری دارد وسخنی است حق اما این دانشمند معیار وعلت جاودان شدن روح امام حسین را ذکر نکرده است واین سخن به همین صورت به شعر بیشتر شبیه است تا تحلیلی تاریخ وبیان فلسفه جاودانه شدن روح  امام حسین .

نقصی این گونه سخن ها در این است که این نوع سخن هارا می توان برای هر انسانی که روز گاری قهرمانیی کرده است ،بکاربرد .

وقتی برای بیان یک سخن علتی بیان نشود ویک قهرمان معیار قهرمانی او ذکر نگردد ،هرسخنی را که درباره آن قهرمان ویا غیر آن بکاربریم ،هیچ معرفتی را برای ما خلق نمی کند.

این در حالی است که معیار جاودانه شدن روح حسین همان بعد متعالی روح حسین ودر جاذبه ربوبی قرار گرفتن بود وچون حسین جانش را با آگاهی بر اختیار وآزادی خویش در راه حق داد ،جاودان شد.

اگر این بُعد از تعالی روح امام حسین را ما از نهضت امام حسین بگیریم، نهضت امام حسین با دیگر جنبش های آزادی بخش دنیا تفاوت چندان نخواهد داشت.

2 - پهلوان واژه ی است که بیشتر درباره کسانی بکاربرده می شود که نوعا دارای زور بازو باشد ودر اجتماع هم کار های محورانه وگردن فرازانه انجام می دهد ولی در این کار های پهلوانی او فلسفه وآرمانی مبتنی بر آگاهی واخیار وآزادی از من خود طبیعی،نیست.

اما کار های بزرگ چون نهضت امام حسین که مبتنی بر یک فلسفه ی متعالی وآرمان بلند انسانی بود، نه گردن فرازانه ونه برای ارضاءخود خواهی من طبیعی در بیستر حیات است.

بنا بر این کار برد واژه پهلوان ،در باره همت وغیرت وآزادی خواهی امام حسین که مبتنی بر آرمان بود ورویا روی امام حسین با آن گروه که به نیت کشتن او آمده بودند،قابل قیاس نبود واین تصمیم امام حسین بر دفاع از حیات عالی انسان وپاسداشت آرمان ومکتب،هیچ گونه رنگ پهلوانی نداشتند.

3 بر و كلمان، كارل خاورشناس و محقق آلمانى

شهادت حسين (ع) علاوه بر نتايج و اثرات سياسى، موجب تحكيم و اشاعه مذهب شيعه گرديد و اين مذهب مركز و مظهر تمايلات ضد عرب شد . (3)

در سخن این خاور شناس ومحقق آلمانی ،عبارات وجود دارد که با حقیقت ساز گاری ندارد: موجب تحكيم و اشاعه مذهب شيعه گرديد . اين مذهب مركز و مظهر تمايلات ضد عرب شد»

1 – مذهب شیعه بر اساس عقیده عصمت  رهبران شان ،همه ی پیشوایانش را یک حقیقت واحد می داند که در هربرهه از زمان واقضاء حیات برین  وارزشی  به صورتی علی الظاهر متضاد از هم ظهور می کنند ومی بینید امام حسین بعنوان یک مبارز وانقلابی وسردار آزادی وآزادی وفرزندش امام سجاد بعنوان یک شخص متعبد وسوز ناکترین راز ونیاز های عاشقانه وامام جعفر صادق وامام محمد باقر بعنوان بخشیندگان علم ومعرفت  در همه ی حوزه های علوم الهی وبشری ظهور می کنند.

تحکیم مذهب شیعه همان عقیده  اتصال رهبران دینی این مذهب به رسول خدا است ومذهب شیعه توسط امام صادق وامام محمد باقر تبیین وتفسیر شد بگونه که مذهب شیعه بنام مذهب جعفری مشهور شد.

2 - «اين مذهب مركز و مظهر تمايلات ضد غرب شد»

مذهب شیعه با هیچ فرهنگ وجامعه ی ضدیت ندارد ،مذهب شیعه مذهب برهان ومنطق است وسیره پیشوایان این مذهب در رویاروی با پیروان دیگر ادیان  راه منطق وگفت وگوی بر اساس برهان واحترام متقابل بوده اند که نمونه گویای این سیره را در سیره امام صادق وامام رضا به وضوح می بینیم.

امروزه هم مذهب شیعه ضد غرب نیست اما از آنجای این مذهب در امور اجتماعی مذهب عدالت وکرامت انسانی است با هرگونه ظلم واستبداد واستکبار وتفرعن مخالف است وهر قطب از جهان سیاست که راه ظلم وتعدی وتجاوز را در پیش بگیرد مذهب شیعه با آن مخالف است حال می خواهد این استبداد در غرب باشد ویا در شرق، در جهان اسلام بنام دین محمد باشد ویا در جهان غرب بنام دین صلح ومحبت وعشق مسیحیت.

معیار دوستی ودشمنی مذهب شیعه همان عدالت وکرامت انسانی است نه نژاد ومذهب ودین انسان ها.

4 - برون، ادوارد مورخ و دانشمند انگليسى

به عقيده ما دسته شيعه يا طرفداران على (ع) به قدر كافى هيجان و از خود گذشتگى نداشتند، ولى پس از حادثه كربلا قضيه دگرگون شد و تذكار زمين كربلا كه به خون فرزند پيامبر آلوده بود و يادآورى عطش سخت وى و نعش نزديكانش كه اطرافش روى زمين ريخته بود، كافى بود كه عواطف سست‏ترين مردم را به هيجان آورد و روح‏ها را غمگين سازد . چنانچه به رنج و خطر و حتى نسبت‏به مرگ بى اعتنا شوند . (4)

این که  مردم کوفه مردمان خود گذشته نبوده اند ودر دعوت از امام حسین  هیجان روحی وباور یقینی نداشته اند ، قضاوت در باره چنین قضایای پیچیده تاریخی ،قضاوتی ساده وآسانی نیست ونیاز به جامعه شناسی  از جامعه آن روز کوفه دارد وتاریخ سیاسی این شهر نشان از این ندارد که مردمان کوفه مردمان بی تفاوت وسست عنصری بوده اند.

متأسفانه هنوز که هنوز است  تاریخ جامعه شناسانه از مردم کوفه ارایه نشده است واین اندیشه به باز خوانی گرفته نشده است که چه عواملی باعث شد که مردم کوفه بجای  که در کنار حسین باشند وبه دعوت خودشان از امام حسین وفادار بمانند،رو در روی امام حسین قرار گرفتند وبه روی حسین تیغ کشیدند وخون حسین را بر زمین ریختند.

تاریخ نشان نمی دهد که لشکر وسپاهی از شام برای کشتن حسین به کربلا آمده باشند وابن زیاد آن لشکر 25 هزار نفری را از همین مردم کوفه که حسین را دعوت به قیام کرده بودند ،آماده کرده برای کشتن امام حسین به کربلا فرستاد.

براستی چه عواملی باعث شد که این مردم باشناختی که از امام حسین داشتند، کمر بر قتل امام حسین بستند.

تعجب یک کاوش گر تاریخ آنگاه بیشتر می شود که بداند این کسانی که به قتل حسین کمر بستند واو ویارانش را آن گونه غیر انسانی وظالمانه به شهادت رساندند شیعه حسین وپدر حسین بودند واین شهر روز گاری پایه تخت پدر امام حسین بود واین امام حسین در میان همین مردم حضور داشتند.

در باره سستی مردم کوفه در یاری نکردن امام حسین نباید شتاب زده وعجولانه قضاوت نمود .ومخصوصا که نویسنده محترم در ادامه می نویسد:

ولى پس از حادثه كربلا قضيه دگرگون شد و تذكار زمين كربلا كه به خون فرزند پيامبر آلوده بود و يادآورى عطش سخت وى و نعش نزديكانش كه اطرافش روى زمين ريخته بود، كافى بود كه عواطف سست‏ترين مردم را به هيجان آورد و روح‏ها را غمگين سازد . چنانچه به رنج و خطر و حتى نسبت‏به مرگ بى اعتنا شوند»

براستی اگر این مردم کوفه انسان های سست عنصر بودند وخود حسین نتوانست با سخنرانی خود عواطف انسانی این مردم را برانگیزد،چطور شد که این مردم فقط بادیدن پیکر پاره پاره حسین یک باره عواطف شان بر افروخته شدند ؟بگونه که حتی به مرگ هم بی اعتنا بودند.

آیا انسان های که با دیدن آن صحنه های بعد از شهادت عواطف شان چون کوه

آتش فشان سرباز کردند،چه عواملی این آتش فشان را در خاموشی نگهداشت بودن که حتی حسین با نفس مسیحایی خود نتوانست آن را به فوران بیاورد؟

 

 

5 - توندول، بورشو تامداس

شهادت حسين (ع) از همان زمان كه طفلى بيش نبودم، در من تاثير عميق و حزن آورى مى‏بخشيد . من اهميت‏بر پاداشتن اين خاطره بزرگ تاريخى را مى‏دانم . اين فداكارى‏هاى عالم از قبيل شهادت امام حسين (ع) سطح بشريت را ارتقاء بخشيده است و خاطره‏ى آن شايسته است هميشه بماند و يادآورى شود . (6)

این دانشمند بزرگوار، روی نقطه بسیار بسیار اساسی انگشت گذاشته است.

یقینا ،اگر فداکاری های انسان های بزرگ مثل امام حسین را از فرهنگ بشری حذف کنیم، دیگر تاریخ بشر،تاریخ بشری نخواهد بود. بلکه تاریخ اولاد آدم، تاریخ پرلکه وسیاهی خواهد بود که بشر در این تاریکی در کشمکش های خونینی تنازع بقاء دست وپای زده اند وصحنه حیات را به نفع برتر از خود ترک نموده اند.

این دانشمند ،حسین را در یک دایره وسیع تر به نظاره نشسته است وکار حسین را در قلمرو حیات برین به بررسی گرفته است وبسیار دقیق هم هدف گیری نموده وحسین را بر افق این حیات یافته است.

6 -  توين بى، ارنولد، جوزف فيلسوف و مورخ انگليسى

معاويه يكى از قريشى‏هاى مقتدر نسل خودش بود . حضرت على (ع) نتوانست‏با رياكارى‏هاى سياسى او مقابله كند لذا او و پسرش حسين (ع) نوه پيامبر مظلومانه به شهادت رسيدند . (7)

این که معاویه از  سیاستمدارترین سیاستمدارانی مکتب ماکیاولی در عصر خود بوده است هیچ جای شک وشبه نمی باشد واین که امام علی نتوانست سیاست ماکیاولی معاویه را برای مردم عیان کند، نیز از مصلمات تاریخ می باشد.

ولی این نتوانستن امام علی از آن نتوانستن های نیست که  از سر عجز وناتوانی باشد بلکه این نتوانستن امام علی از آن نتوانستن های است که آرمان بلند وروح متعالی، انسان را نمی گذارد که در هماوردی با این سیاستمداران ماکیاولی از دایره انسانیت خارج شد وبرای باز کردن مشت ایشان از همان راهی رفت که این ماکیاولیست ها می روند.

امام علی نخواست این پیروزی بر معاویه، به قیمت لکه دار شدن حیات شکوفا شده در جاذبه کمال مطلق تمام شود وبرای از بین بردن بدعتی ،بدعتی دیگر بنیاد گردد.

2 – شهادت مظلومانه امام حسین نتیجه کارهای معاویه بود نه اقدام شخصی معاویه واگر معاویه زنده بود ،قراین تاریخی نشان می دهد که معاویه نمی خواست با حسین در صحنه نظامی وآن هم در دشت کربلا رویا رو شود.بلکه از راه های دیگر اقدام می کرد وبه احتمال بسیار زیاد همان شیوه ی را در پیش می گرفت که دربرابر امام حسن در پیش گرفت.

شواهد تاریخی حکایت از این دارد که معاویه به فرزندش یزید وصیت کرده بود که تا حسین زنده است کاری بکاری حسین نداشته باشد.

امام حسین هم تا معاویه زنده بود هرگز دست به قیام نزد وبا معاویه از در گفت و گو وارد مبارزه شد ومعاویه هم در حرکت هایش هوای حسین را داشت تامبا دا کاری کند که امام حسین از آن علیه او استفاده کند.

اما فرزندش، یزید از خیره سری خود دربرابر امام حسین راهی را در پیش گرفت که علی الظاهر به شهادت مظلومانه امام حسین ختم شد ولی در حقیقت با این کار ریسمان عمر خود را برید وخود را در چاهی افکند که هرگز راه بیرون رفت نداشت.

7 - جمس فردريك

درس امام حسين (ع) و هر قهرمان شهيد ديگر اين است كه در دنيا اصول ابدى عدالت و ترحم و محبت وجود دارد كه تغييرناپذيرند . همچنين مى‏رساند كه هر گاه كسى براى اين صفات ابدى مقابله كند و بشر در راه آن پافشارى نمايد، آن اصول هميشه در دنيا باقى و پايدار خواهد ماند . (8)

اصول ابدی عدالت وترحم ومحبت ،اصول نظام هستی می باشند ونظام هستی بر پایه عدالت ومحبت بنانهاده شده است.

این سخن جناب جمس فردریک،از آن سخنانی است که سرچشمه همان اصول عالی اخلاق می باشد وتا انسان واصول انسانی اخلاق (که هرگز نیستی ندارد)بر جهان حاکم باشد این سخن باقی خواهد بود وبشر از چنین سخنانی بی نیاز نمی گردد.

 

8 - جوزف، رينو متشرق فرانسوى و مؤلف كتاب اسلام و مسلمين

شيعه دين خود را با شمشير پيش نبرده، بلكه با نيروى تبليغ و دعوت پيشرفت كرده و اهتمام آنها به برگزارى مراسم سوگوارى موجب شده كه تقريبا دو ثلث مسلمانان و بلكه جماعت از هنود و مجوس و ساير مذاهب نيز با آنان در عزاى حسين (ع) شركت كنند . (9)

شیعه  یک دین نیست بلکه مذهبی از یک دین است.

واژه دین درباره مذهب شیعه درست نیست وبا عث نفاق وشقاق در میان امت اسلامی می گردد.

نه تنها مذهب شیعه، مذهب خود را با شمشیر به پیش نبرده است بلکه خود اسلام هم با شمشیر جهان گیر نشده بلکه ازراه دعوت وتبلیغ وتبیین توسط مسلمانان در جهان دامن گستر شده است.

پس اصل دعوت وگفت گو اصول اساسی دین اسلام است وتمام فرق اسلامی اعم از شیعه وسنی

به این اصول ایمان دارند ولی ممکن است در بعضی از فرق اسلامی این اصول نادیده گرفته شده باشد.

9 - ديكنس، چارلز

اگر منظور امام حسين (ع) جنگ در راه خواسته‏هاى دنيايى خود بود، من نمى‏فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند . پس عقل چنين حكم مى‏كند كه او فقط به خاطر اسلام فداكارى كرد . (10)

اگر حسین اهلبیت خود را نمی برد وبعد از شهادت شان دشمنانش با اهلبیتش آنگونه عمل نمی کرد، شاید نمی توانستیم امام حسین را بدرستی بشناسیم وفلسفه قیام اورا بدرستی می فهمیدیم.

البته امام حسین در تبیین فلسفه قیام خود راه های بسیار روشن وهمه فهم را درپیش گرفت ومخصوصا وصیت نامه اش به برادرش محمد حنفیه،نامه هایش به سران بصره وسخنرانی های امام حسین از مدینه تا کربلا ومخصوصا سخنرانی های امام حسین در روز عاشورا،همه وهمه در جهت شفاف سازی وتبیین هدف قیام بود .

از جمله شفافیت های راه حسین ونیکوتبیین کردن هدف قیام امام حسین ،روی دست گرفتن کود شش ماهه اش علی اصغر بود که امام حسین او را روی دست خود گرفته ودر مقابل سپاه دشمن ایستاد وبرای کود طلب آب نمود ودشمن بر خلاف فطرت انسان این کودک را تشنه شهیدکردند .

همین صحنه بتنهای می توانست هدف وفلسفه قیام امام حسین را تبیین کند ،تا نسل فردای بشر نگوید که امام حسین بدنبال قدرت بود نه اصلاح جامعه.

10 -دو كبرى، موريس انديشمند فرانسوى

پيروان حسين به واسطه عزادارى حسين مى‏دانند كه پستى و زير دستى استعمار و استثمار را نبايد قبول كنند، زير شعار پيشرو و آقاى آنها تن ندادن زير بار ظلم و ستم بود . (11)

اصل این سخن درست است اما افسوس که در جامعه اسلامی تحقق عملی ندارد وامروز هیچ کشوری اسلامیی نیست که به نوعی زیر سلطه استعمار نباشد.

11طوماس، مان متفكر آلمان

اگر بين فداكارى مسيح و حسين (ع) مقايسه شود، حتما فداكارى حسين پر مغزتر و با ارزش‏تر جلوه خواهد نمود . زيرا مسيح روزى كه آماده براى فدا شدن گرديد زن و فرزند نداشت و در فكر آنان نبوده كه بعد از او به چه سرنوشتى دچار خواهند آمد . امام حسين (ع) زن و فرزند داشت و بعضى از آنها كودك خردسال بودند و احتياج به پدر داشتند . (13)

این مقایسه بسیار سطحی وعوامانه است.

یقینا مسیح اگر زن وبچه هم می داشت در راه هدف از زن وفرزندانش می گذشت. چون مردان خدای چون مسیح وامام حسین از چنان وارستگی وتعالی روحی برخوردار می گردند که تقدیم جان وهستی در راه هدف که همان خدایی شدن است ،نتنها آسان می شود بلکه شرین می گردد.

12 فريشلر، كورت مورخ بزرگ آلمانى

امام حسين (ع) در فداكارى قدم را از حدود فدا كردن خود برتر نهاد و فرزندانش را هم فدا كرد . . . تصميم ثابت‏حسين (ع) براى فداكارى مطلق نه ناشى از لجاجت‏بود نه معلول هوى و هوس و او با پيروى از عقل، مصمم شده بود كه به طور كامل فداكارى كند تا اين كه مجبور نشود بر خلاف پر نسيب (عقيده، آرمان والا) خود به وسيله سازش كارى با يزيد بن معاويه و زندگى ادامه دهد .

مى‏دانيم كه حسين (ع) خود را براى كشته شدن آماده كرده بود و او كه عزم داشت‏خويش را فدا نمايد، چرا توقف نكرد تا به قتلش برسانند و چرا دايم اسب مى‏تاخت و شمشير مى‏انداخت . . . . حسين (ع) دست روى دست گذاشتن و توقف براى كشته شدن را دور از مردانگى و جهاد در راه پر نسيب خود مى‏دانست در نظر حسين (ع) در همانجا توقف كردن و گردن بر قضا دادن، تا اين كه ديگران نزديك شوند . تا او را به قتل برسانند . خودكشى محسوب مى‏شود، يك مرد دلير و با ايمان خودكشى نمى‏كند . (14)

13 -كارلايل، توماس دانشمندى بزرگ انگليسى

بهترين درسى كه از تراژدى كربلا مى‏گيريم اين است كه، حسين و يارانش ايمان استوار به خدا داشتند . آنان با عمل خود روشن كردند كه تفوق عددى در جايى كه حق و باطل روبرو مى‏شوند اهميت ندارد . پيروزى حسين با وجود اقليتى كه داشت موجب شگفتى من است . (15)

در این سخنی جناب کارلایل تناقضی وجود دارد وآن این که :

ایشان مدعی است ، در جای که حق وباطل رو در رو قرار گیرند ،اگرچه حق از نظر عددی در اقلیت باشد ،پیروزی از آن حق خواهد بود.

ایشان امام حسین را همان حقی می داند که در برابر باطل ایستاده است

اما از این که امام حسین با آن اقلیت پیروز شده است برای ایشان موجب شگفتی شده است.

اگر منظور جناب کارلایل پیروزی در صحنه جنگ باشد که امام حسین پیروز نشد.

واگر منظور ایشان پیروزی درمیدان باز حیات معقول است که نباید موجب گفتی ایشان گردد.

14 - گاندى، مهاتما رهبر انقلاب بزرگ هندوستان

من زندگى امام حسين (ع) آن شهيد بزرگ اسلام را به دقت‏خوانده‏ام و توجه كافى به صفحات كربلا نموده‏ام، بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد، بايستى از سر مشق امام حسين (ع) پيروى كند . (16)

کاش امت اسلامی به اندازه مهاتماگاندی ،مرد صلح سبز، غیرت می داشتند وراه امام حسین را در پیش می گرفتندتا آزاده باشند ونه برده.

15 -گبن، مسيو

فاجعه كربلا و مصيبتى كه بر حسين بن على (ع) وارد شده، بعد از قرن‏ها متمادى و اقاليم خيلى دور دست‏حس شفقت و همدردى خون سردترين و دل سخت‏ترين خواننده را تحريك نموده و منقلبش مى‏سازد . (17)

16 مادام، انگليسى از نويسندگان دائرة المعارف قرن نوزدهم فرانسه

بزرگ‏ترين دليل بر اثبات مظلوميت امام حسين (ع) مسلمان‏ها قربانى دادن بچه شير خواره‏اش بود كه در هيچ تاريخى سابقه ندارد بچه شيرخوارى را براى طلب آب (بى قيمت و قد) بياورند و آن قوم دغا عوض دادن آب، او را طعمه تير جفا قرار دادند . اين عمل دشمن اثبات مظلوميت‏حسين (ع) را نمود و به همين نيروى مظلوميت‏بساط عزت خاندان مقتدر بنى اميه را برچيد و رسواى عالمشان نمود . در اثر جانبازى‏هاى او و اهل بيت‏بزرگش دين محمد صلى الله عليه وآله حيات نوينى بخود گرفت . (18)

19 . ماساريك، توماس كشيش متفكر اروپايى

گرچه كشيشان ما هم از ذكر مصائب حضرت مسيح مردم را متاثر مى‏سازند، ولى آن شور و هيجانى كه در پيروان حسين (ع) يافت مى‏شود در پيروان مسيح يافت نخواهد شد . گويا سبب اين باشد كه مصائب مسيح در برابر مصائب حسين مانند پر كاهى است در مقابل يك كره عظيم پيكر . (19)

اما امروزه برعکس شده است این کشیشان مسیحی هستند که  در تبشیرگری، گوی سبقت را از روحانیون امت  اسلامی ربوده اند وبسیار از روحانیون امت اسلامی صدقه خور همین کشیشان تبشیری هستند .

پى‏نوشت:

1 . على و حسين دو قهرمان اسلام: گابريل انكرى، ترجمه فروغ شهاب، كتاب فروشى زوار، تهران، بى تا، ص 282 .

2 . درسى كه حسين (ع) به انسان‏ها آموخت، سيد عبدالكريم هاشمى نژاد، ص 451 .

3 . تاريخ ملل و دول اسلامى: كارل بروكلمان، ترجمه هادى جزايرى، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران 1364، ص 108 .

4 . عظمت‏حسين بن على (ع) ، تاليف ابوعبدالله زنجانى، ص 44 .

5 . اسلام در ايران، ايليا پاولويچ پطروشفسكى، ترجمه كريم كشاورز، پيام، تهران، 1354، ص 54 .

6 . درسى كه حسين (ع) به انسان‏ها آموخت، ص 448 .

7 . تاريخ تمدن: ارنولد توين بى، ترجمه يعقوب آژند، مولى، تهران، 1368، چاپ سوم، ص 45 .

8 . درسى كه حسين به انسانها آموخت، ص 449 .

9 . پرتويى از عظمت‏حسين (ع) ، لطف الله صافى، 440 .

10 . درسى كه حسين (ع) به انسان‏ها آموخت، ص 448 .

11 . همان، ص 451 .

12 . تاريخ تمدن اسلام، جرجى زيدان، ترجمه على جواهر كلام، امير كبير، تهران، 1372، چاپ هشتم، ص 65 .

13 . تحريف‏شناسى عاشورا در پرتو امام‏شناسى، داود الهامى، مكتب اسلام، قم 1378، ص 130 .

14 . امام حسين (ع) و ايران، كورت فريشلر ترجمه ذبيح الله منصورى، جاودان، تهران، 1355، چاپ دوم، ص 444 .

15 . درسى كه حسين به انسان‏ها آموخت، ص 448 .

16 . همان، ص 447 .

17 . تاريخ اسلام و عرب، امير على، ص 93 .

18 . چهره درخشان حسين بن على (ع) ، على ربانى خلخالى، ص 134 .

19 . درسى كه حسين (ع) به انسان‏ها آموخت، ص 451 19


January 4th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي